-
وبلاگ گروهی
دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 11:30
تا حالا وبلاگ گروهی را تجربه نکرده بودم الان کردم اشکی پیشنهاد داد منم ک حســـــــــــــــــــــــــــــــاس قبول کردم این آدرسش هست http://amhweb.blogfa.com اولین شعر ربوده شده از خودمم اونجا گذاشتم
-
عباس کچل ..نچ مودارش
دوشنبه 25 فروردین 1393 10:07
از علی و مهسا خبری نیست چرا؟؟؟ وووووووووووای یکی از شوهرهای همسادمون مووووو داره اونم یه عالمه درسته ک سنش 99 سال و 9 ماه و 9 روزه ولی در عوض مو داره کچل نیست به زنش گفتم من میام زن شوشوی تو میشم بخاطر موهاش اونم قبول کرد اما امروز دوماد دوباره سکته کرد نمیدونم چراااااااااا یا از شوقش بوده یا از ترسش شما چی فک میکنید
-
تولد خودم بود
جمعه 22 فروردین 1393 15:34
جیغ دست هووورررا خداوند عالمیان 20 فروردین موجودی خلق کرده در این روز که................ تولدم جدا خیلی خیلی مبارکم باشه جای نقطه چین و شما پر کنید برای تولدم مسافرت بودم ولی الان جبران میکنم من و پسریم افسردگی گرفتیم و رفتیم مسافرت ..بعد من خونه ی دکی برای خودم تولد گرفتم جای همه ی شما خالی بود شدید .. کلا اونها برای...
-
دلنوشته
سهشنبه 12 فروردین 1393 22:11
هی میگن تو فعالبت نمیکنی شما قضاوت کنید... اولا ک میخوابم تازه شم از خواب بیدار میشم صبحونه ک نه ولی ناهار صبحونه میخورم دست و صورتم نمیشورم یکسره دوش میگیرم ..مسواک ک خیلی سخته میزنم آرایش و مو شونه کردن لباس پوشیدن شوکولات میخورم بعدش بستنی پای تی وی یا لب تاپ میشینم کلی با برو بچ کامنت باری میکنم یا مهمونی و با...
-
شعر
شنبه 9 فروردین 1393 13:56
من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم . مگه نه؟ یه سوالیم ، یه سوال بی جوابیم . مگه نه؟ یه روزی قصه ی پرغصه ی ما تموم میشه آخرش نقطه ی پایان کتابیم . مگه نه؟ پشت هم موج بلا میشکنه و جلو میاد وای بر ما که رو آب مثل حبابیم . مگه نه؟ کی میگه ما با همیم ، ما که با هم جفت غمیم دو تا عکسیم و به زندون یه قابیم . مگه نه؟ ای خدا ابر...
-
کی این زن و میخواد ...تعریف از خودم نباشه
پنجشنبه 29 اسفند 1392 20:56
کسی از علی دامادیم خبر نداره خیلی بده ک وبلاگ نداره والابوخودا مهدی ..ویلاگ بهترین جک ..کامنتدونیت و درست کن نمیشه برات کامنت بزاری نگووو چرا نمیایی چقدر بگم اینم اول عید وعیدی زنی ک وقتی شوهرش خوابه میخواد بیدارش کنه بپره روی شوهرش ک صدای بمب بکنه.... زنی ک یهوویی آب بریزه روی شوهرش..... خودش نیشش باز بشه تا...
-
تولد عید شما مبارک
دوشنبه 26 اسفند 1392 13:22
تولد عید شما مبارک ایشالا ک سالی پر از برکت و شادی در پیش داشته باشید عیدی منم یادتون نره ک ....... دلخور میشم چون جدی نیستم از نوشتن جدا خودداری کردم و نقطه چین نوشتم
-
اسم پسر
یکشنبه 25 اسفند 1392 15:18
یواش یواش داره به زایمان سارا نزدیک میشه یه اسم پسر برام انتخاب کنید ک قشنگ باشه من خودم عـــــــــــــــــــــــززززززززززت و قــــــــــــــــــــــــــــــــــــدرت و عبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــااااس و پیشنهاد دادم ولی نمیدونم چرا موافقت نکردن .... برای گفتن این سه اسم اول کلا ژست لاتی بگیرید بعد...
-
خونه ی مامی
جمعه 23 اسفند 1392 15:14
دیشب خونه ی مامی بودیم همه ی داداشام و خودم ک یه دونه خواهر و گل سر سبدشونم والابوخودا بله داشتم میگفتم الان کلا از موضوع پرت شدم و حالت خود شیفتگی شدید پیدا کردم ک اصل مطلب فراموش کردم داشتیم صحبت میکردم الان کلا با این واژه ی میکردم مشخصه کی حرف زیاد میزده بله زن داداشیم گفت یکی از پسر عموهام چتر باز بود.... من...
-
شعر
چهارشنبه 21 اسفند 1392 15:49
سلـسـله مــوی دوســت حلـــقــه دام بــلـاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست گــر بزننـــدم بـــه تیـــغ در نــــظرش بــــیدریــغ دیـدن او یـک نظر صــد چــو منش خونــبهــاست گــر بــرود جـــان مـــا در طلــب وصـــل دوســت حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست دعــوی عشـــاق را شــــرع نــخـــواهــد بیــــان...
-
چهار شنبه سوری چه برنامه ای دارید؟؟
سهشنبه 20 اسفند 1392 12:22
اینم از وب بوی گندمم ربودم با اجازه ی خودم امروز ، چنان در آغوشم بگیر، انگار فردایی وجود ندارد! و از همین لحظه باهم بودنمان شاد باش نگذار دغدغه فرداها امروز را از تو بگیرد لبخندم. اول بگم این عکس زیبا را از وب رحمت خان دزدیدم براای چهار شنبه سوری چه برنامه ای دارید؟؟؟میشه بگید من ک با دوستام قراره بریم بوستان کلی بزن...
-
شعر
یکشنبه 18 اسفند 1392 15:18
بلبل آهسته به گل گفت شبی که مرا از تو تمنائی هست من به پیوند تو یک رای شدم گر ترا نیز چنین رائی هست گفت فردا به گلستان باز آی تا ببینی چه تماشائی هست گر که منظور تو زیبائی ماست هر طرف چهرهٔ زیبائی هست پا بهرجا که نهی برگ گلی است همه جا شاهد رعنائی هست باغبانان همگی بیدارند چمن و جوی مصفائی هست قدح از لاله بگیرد نرگس...
-
بازم خودم برای کسانی ک تازه باهام آشنا شدن
جمعه 16 اسفند 1392 18:51
اینم یعنی آلبالوها برسه من 24 سالم میشه قابل توجه دوستان یه بار دیگه این پست و آپ کردم البته با کمی دست کاری تا با من بیشتر آشنا بشید والابوخودا اولش توصیف ظاهرم قد 160 چاق 87 کیلو البته 135 بودم الانه خیلی لاغر شدم والابوخودا چیه هیکل خودمه دوست دارم چاق باشم چشم قهوای یه قیافه ی خیلی معمولی .. .و با صدای بسیار گوش...
-
پچه های با استعداد
پنجشنبه 15 اسفند 1392 12:45
معلم ستاره از سارا خواهش کرده ک توی صحیح کردن دفتر ها و امتحانات کمکش کنه هر روز کلی دفتر و ورقه امتحانی میاره خونه سارا میگفت وقتی ورقه ها را صحیح میکنم کلی میخندم این کار شده برام تفریح میگفت یه دفعه توی ورقه سوال داده بودن ک نام 5 تا کوچه را نام ببرید مهتا دوست ستاره نوشته بود کوچه ی شماره ی 1 ....2 .....کوچه ی...
-
شعر
دوشنبه 12 اسفند 1392 00:33
باز این ترانه ها را عشق است رخش سرخ باد پا را عشق است عشق درگیر غروب درد است باز هم طلوع ما را عشق است آی از خانه زخم و گریه غربت بغض گشا را عشق است آی از آب و هوای بی عشق بادبان ناخدا را عشق است اهل بی مرزترین دریا باش آی اهل همه جا را عشق است از غزل باختگان می ترسم شعرهای بی هوا را عشق است ای قشنگ سازها ، آوازها...
-
ورزش کردن هنگامه ای
پنجشنبه 8 اسفند 1392 13:59
کی ورزش میکنه راستش و بگید من ورزش صبحگاهی میکنم البته همینطور که از اسمش پیداست یهنی ورزش صبح................گاهی نه همیشه
-
امانت داری
یکشنبه 4 اسفند 1392 18:55
یه روز دوستم با ماشین پدرش اومد دنبالم ک با هم بریم بیرون... در داشپورتش و باز کردم دیدم پر از لوازم آرایشه ...بهش گفتم مگه ماشین پدرت نیست .. پس چرا اینقده لوازم داخلش هست ......اون گفت:: پدرم دیگه باز نشسته شده و از بس بهونه میگرفت براش کار دست و پا کردیم با ماشینش سرویس دخترونه گرفته...دخترها خیلی ازش راضی هستن اگه...
-
دلنوشته و شعر
پنجشنبه 1 اسفند 1392 18:12
این پسریم داره لب تاب و با خوددددش میبره (عصبانی) عمه داره چند تا والابوخودا(نیشخند) پس تا بعدا ک بیاره برام نمیتونم بهتون سر بزنم اما سعی میکنم سر بزنم ( پروشات آرامم! دارم بهخیالِ تو راه میروم بهحالِ تو قدم میزنم آرامم!... دارم برایِ تو چای میریزم کم رنگ وُ استکان باریک پر رنگ وُ شکسته قلم آرامم! دارم برایِ تو...
-
مناجات هنگامه ای
سهشنبه 29 بهمن 1392 23:43
مناجات هنگامه با خدا خدایا هی میخوام بگم شکرت واسه ی این زندگی .... میترسم ناراحت بشی و فکر کنی دارم تیکه میندازم هههععععععععععععععععععععععی(بیخیال)
-
شعر از سعدی چون چندتا ربودم
دوشنبه 28 بهمن 1392 22:15
29 بهمن روز سپندار مذگان ( روز عشق ایرانیان ) مبارک ـک روز بــه شیــدایی در زلــف تو آویـزم زان دو لـب شیرینـت صــد شور بــرانگیزم گر قـصد جفـا داری اینک من و اینـک سـر ور راه وفــا داری جــان در قـدمـــت ریــزم بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد من بعـد بــدان شــرطم کز تــوبه بپرهیـزم سیــم دل مسکینـم در خاک درت گم...
-
شعر
شنبه 26 بهمن 1392 19:30
یکــــــی دیوانه ای آتــــش برافروخــــت در آن هنــگامه جان خویش را ســـوخت همــــه خاکســــترش را بــــاد می برد وجــــودش را جــــهان از یــــاد می برد تو همچون آتشی ای عشـ-ـق جانسوز من آن دیــــوانه مـــــرد آتــــش افــــروز مــــن آن دیــــوانه ی آتــــش پرســــتم در این آتش خوشــــم تا زنده هسـتم بــــزن آتــــش...
-
دلنوشته
جمعه 25 بهمن 1392 23:52
یکی نیست ب این رضا بگه ب روح اعتقاد داره اما عمه ک خیلی داره میگید چرا ؟؟؟عاخه لب تاب همایونی و برداشته رفته مسافرت منم ک حساااااااااااااااااااس تا دلتون بخواد بهش بد و بیراه گفتم توی وبشم نوشتم هر چی میخوای ببر لب تاب و با خودت نبر دیگه غصه از این بیشتر میخوای چی باشه این چند روز با نوت بوک میومدم نت برام خیلی سخته
-
سونوگرافی
یکشنبه 20 بهمن 1392 19:52
داشتیم یا ستاره پسریهام و سونوگرافی میکردیم... نیست ک شکم هاشون اندازه ی ی زن 8 ماهه هست گفتم ببینم چی دارن ک نمیزایند .... اتو را برداشتم گذاشتم روی شکمشون و ستاره گفت دایی حمید بچه ات تکون نمیخوره میخوای تکونش بدم ی قاشق برداشت زد توی شکم حمید با جیغ گفت دایی دایی تکون خورد مدیونیت اگه فک کنید از بس شکمش بزرگه تکون...
-
شعر
پنجشنبه 17 بهمن 1392 14:44
بــاد آمــد و بــوی عنـبـــر آورد بــادام شــکوفه بر ســـر آورد شــاخ گـل از اضطــراب بلبـل بــا آن همــه خـار ســر درآورد تــا پـای مبـــارکش ببــوســم قــاصـد کــه پیــام دلـبـــر آورد ما نـامـه بدو سـپــرده بـودیـم او نـــافــه مشــک اذفـــر آورد هـرگـز نشنیــدهام کـه بــادی بتـوی گلـی از تو خوشتر آورد کــس مثـل...
-
دلنوشته
چهارشنبه 16 بهمن 1392 12:35
یهوویی دلم گرفت با رضا رفتم تهرون بی اینکه ب عباس کچل بگم عاخه شهرام زنش مزون لباس داره منم ک حســــــــــــــــــــــــــــــــــــاس زعد از دو روز ...اونجا یادم افتاد ک تولد بیتاست ب رضا گفتم من میخوام برم قم گفت: نمیشه من هنوز کار دارم من ک دیدم ب تولد نمیرسم یهووویی یادم افتاد ک حالم خیلی بده و باید آمپول بزنم ب...
-
دلنوشته
شنبه 12 بهمن 1392 14:16
چقدر بده این وضعم والابوخودا کلی سوژه برای آپ کردن داشتم همچین ک اومدم نبویسم همه پرید الان دارم کلی ب خودم فشار میارم از بس زور زدم قرمز شدم ک یکیش یادم بیاد اما انگاری ی همیچین چیزی توی ذهنم نبوده ک نبوده منم صادقانه براتون نوشتم حالا کمکم کنید تا یادم بیاد
-
شعر ربوده شده
پنجشنبه 10 بهمن 1392 19:26
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد تو بـیـا کــز اول شــب در صبــح بـاز بـاشد عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت به کجــا رود کبــوتر کــه اسیـر بــاز باشد ز محبتت نخواهم که نظـر کنـم بـه رویت که محـب صـادق آنـسـت کـه پاکبــاز باشد به کرشــمه عنــایت نگــهی به سوی ما کن که دعـای دردمنـــدان ز ســـر نیــــاز بـاشد سخنی...
-
دوستای مجازی از دوستای حقیقیم عزیزتر شدن برام والابوخودا
شنبه 5 بهمن 1392 12:52
این اس ها و محمدحسین بهم داده و منم تشویق شدم ک برگزدم اون... بچسب ب زندگیت و شوهر داریت نت یعنی چی بیچاره شوهرت محمدحسین نصیحت کن حالا من ...دلم برای بچه ها خیلی تنگ میشه عاخه دلم برای همه خیلی خیلی تنگ شده فدای اون همه محبتشون برم من درسته حالا اون ...عادت میکنی کم کم وقتی میخوای یه چیزی و ترک کنی باید یه جایگزین...
-
خداحافظی
چهارشنبه 25 دی 1392 15:51
خسته ام فقط همین همتون و دوست دارم شاید روزی برگردم ب همین آدرس و همین نام خدا نگهدارتون باشه آآآآآآآآآمین داشتم میرفتم ولی این پستم انتشار نشد وقتی میومدم کامنت های شما را میدیم چقدر بی شماها غمگین میشم برای همتون دلتنگ میشم ب خودم گفتم شاید اینم تقدیر بوده
-
شعر ربوده شده
سهشنبه 24 دی 1392 19:56
دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم گفت ای مفتون شیدا چیست این؟ می نویسی نامه سوی کیست این؟ هر چه خواهی در سوادش رنج برد تیغ صرصر خواهدش حالی سترد تا به کی بر لوح ریگ باقی ماندنش تا کس دیگر پس از تو خواندش گفت شرح حسن لیلی میکنم خاطر خود را تسلی می...